Monday, January 28, 2013

نسرین به مدت ۱ روز جهت شرکت در مراسم ۴۰ درگذشت مادرش ساعاتی پی ش به مرخصی آمد

FREE NASRIN SOTOUDEH NOW!


Free Nasrin Sotoudeh from Iranian Prison: Please help free Nasrin Sotoudeh.


http://www.change.org/petitions/free-nasrin-sotoudeh-from-iranian-prison-please-help-free-nasrin-sotoudeh#share


It is important to all of us, humanity and the world…


We all might have our differences and ideas and political beliefs. But we are all human, we know when there is injustice and or crime committed against humanity.


We all agree that in order to overcome evil we must unite.


It is good to be different but it is not right and acceptable to die because you think differently.


That is what Islamic Regime of Iran does. It murders people because they are not in agreement with their actions.


MS. Sotoudeh stood up for many Iranians who NO One else would take their cases. Because associating yourself with dissident and or oppositions already puts your life in danger.


She did not only stood up for them but she defended them in an Islamic Court and as a women in a society where gender gap keeps widening.


http://www.change.org/petitions/free-nasrin-sotoudeh-from-iranian-prison-please-help-free-nasrin-sotoudeh


Please share this with you friends. You will not do anything wrong. You will not commit an crime. You will not lose money or friends.


Please let us show the Iranian regime we the people from all around the world are together when we see injustice and cruelty.


http://www.change.org/petitions/free-nasrin-sotoudeh-from-iranian-prison-please-help-free-nasrin-sotoudeh#share





Sunday, January 27, 2013

نسرین ستوده مادری که عشق می آموزد

و اين بخشي از همان روياي شيرين بود كه تو اينگونه در آغوش نازنين ترين نسرين باشي … اين آغوش حق توست عزيز ترينم .


بايد كه هميشگي شود پيوند ميان تو و اين آغوش …


ميرا قرباني فر


پي نوشت : ٢٩ دي ماه ١٣٩١ . نيما در آغوش ستودني ترين نسرين و نسرين در مرخصي .





“نیما خندان” فرزند رضا خندان و نسرین ستوده از تو میخواهم بنویس ی‌ کتابی‌.

نیما روزی باید بنویسی‌ ….


بنویس چگونه می‌توان مادر داشت و نداشت.


نیما باید کتابی‌ بنویسی‌ و بگویی چطور خواهر ۱۳ ساله تو را ممنوع الخروج کردند.


نیما باید بنویسی‌ که خانه‌ای که مادر آن را دزدیده باشند چقدر سرد است.


نیما بنویس از دردی که نمی‌فهمیم اما تو آن را سالها با خود به دوش میکشی.


نیما بنویس از پدر که چگونه هم مادر بود و هم پدر

نیما جان می‌دانم بزرگتر که میشوی هزاران سوال داری …


سوال‌هایت را هم بنویس


از مردم ایران انتظاری داشتی؟

آن را بنویس …


نیما این باید‌ها و نباید‌ها اجبار به تو نیست فقط یک خواست محکم قلبی است تا ثبت شود روزگار چگونه بر تو گذشته.


برایم سوال است که چگونه بدون مادری که زنده است اما سیاهی، حضورش را از تو دریغ می‌کند می‌توان زندگی‌ کرد؟


می‌گویم بنویسی‌ تا من بیشتر بدانم


از آغوشی که سیاهی از تو دریغ کرد

از آن چند روزی که بعد از دو سال مادر به مرخصی آمد و من هر عکسی دیدم تو در آغوش او بودی

از لحظه‌ای که سیاهی مادر را دوباره دزدید


اگر روزگاری این کار را کردی بر مقدمه این کتاب بنویس تقدیم به تمام وجدان‌های بیدار


نیما جان دروغ از تو چه پنهان

وجدان در سرزمینمان به خواب زمستانی رفته





نسرین ستوده: هیچ جا آزادی و دموکراسی ارزان به دست نیامده است

سکوت آقایان!





Iranian journalists arrested in raids on newspapers | نسرین ستوده

Sources say reformist newspapers targeted by group of plain-clothes officials who ransacked offices and filmed staff


Saeed Kamali Dehghan

guardian.co.uk, Sunday 27 January 2013


Security officials in Iran have raided at least four newspapers and arrested several journalists in what appears to be concerted action aimed at intimidating the media in advance of the presidential elections in June.


Sources in Tehran said reformist newspapers Etemaad, Shargh, Bahar and Arman were targeted by a group of plain-clothes officials who ransacked offices, filmed staff, confiscated documents and held several journalists.


When the Guardian phoned journalists at Etemaad and Bahar in the evening, officials were still present in the offices and editors of the two newspapers could not be reached. Etemaad’s editor-in-chief, Javad Daliri, was reported to be among at least 10 journalists who have been arrested.


The semi-official Mehr news agency confirmed that a number of journalists have been arrested and said that officials were holding arrest warrants issued by judicial authorities.


Others reported to have been arrested include Sassan Aghaei, Nasrin Takhiri, Pourya Alami, Emili Amraee, Pejman Mousavi, Saba Azarpeik, Narges Joudaki, Motahareh Shafiee and Akbar Montajebi. It not clear where they have been taken, nor if more journalists have been detained. Journalists from the reformist Aseman weekly have also been arrested, according to Mehr.


Read more:

http://www.guardian.co.uk/world/2013/jan/27/iranian-journalists-arrested-raids-newspapers





یادشان باشیم.سخنی از آنها بگوییم آنچه آموختند را با عملمان تایید کنیم،که هم‌پیمانشانیم و رن ج‌شان بیثمر نیست

سازمان عفو بين الملل روز چهارشنبه، چهارم بهمن، با انتشار بيانيه ای، خواستار آزادی نسرین ستوده، وکیل دادگستری شد.


این سازمان مدافع حقوق بشر، از عدم تمديد مرخصی سه روزه نسرين ستوده انتقاد کرد و آن را «يک بازی

بی‌رحمانه»‌ خواند.


https://www.amnesty.org/en/news/iran-stop-cruel-charade-and-release-human-rights-lawyer-good-2013-01-23#.UQJTtJ2oJu4.facebook





A number of journalists in Tehran have been arrested

Committee of Human Rights Reporters – Agents from the Security Ministry of the Islamic Republic of Iran conducted a simultaneous raid of five reformist news publications; Shargh, Etemad, Bahar and Arman newspapers, and Aseman magazine.


According to informed sources to CHRR, so far the following journalists are confirmed as detained: Nasrin Takhiri, Javad Daliri, Sassan Aghayi, Akbar Montajabi, Motehareh Shafii, Nargues Jodaki, Pouria Alami, Pejman Mousavi, Amili Amrayi. Security agents are continuing their raid and in all likelihood there will be more names added to this list.


On the previous night, Saturday January 26, 1013, another two journalists, Milad Fadai Asl from ILNA news agency and Saliman Mohammadi from Bahar newspaper were detained by security agents without warning.


Further updates will be announced regarding additional arrests.


- Security agents have seized the servers of Etemad newspaper


- There is no confirmed news of the whereabouts of journalists Reyhaneh Tabatabi and Saba Azarpeik


- Ehsan Mazandarani, Sadra Mohaghegh and Nezmat Amirabadian are not detained as of yet. The first 2 have been issued warrants for their arrest.





Saturday, January 26, 2013

دو خانواده در بند همچنان از ملاقات با یکدیگر محرومند

شبنم و فرزاد مددزاده بیش از ۱۴ ماه است که از ملاقات با یکدیگر محرومند و محمدعلی منصوری نیز از زمان بازداشت زهرا منصوری اجازه ملاقات با وی را نیافته است.


ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، فرزاد مددزاده و شبنم مددزاده، خواهر و برادر زندانی بیش از ۱۴ ماه است که هیچ‌گونه ملاقاتی با یکدیگر نداشته‌اند و یکی در زندان رجایی شهر کرج و دیگری در بند نسوان زندان اوین نگهداری می‌شوند.


زهرا (محبوبه) منصوری نیز که در تاریخ ۶ آبان ماه سال جاری جهت اجرای محکومیت بازداشت و به بند نسوان زندان اوین منتقل شد، از زمان بازداشت اجازه ملاقات با برادر خود، محمدعلی (پیروز) منصوری را پیدا نکرده است.


این در حالی است که طبق قوانین سازمان زندان‌ها خانواده‌هایی که در بند بسر می‌برند، ماهی یکبار حق ملاقات با یکدیگر را دارند.


محمدعلی منصوری که در زندان رجایی شهر کرج بسر می‌برد، پس از شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال ۱۳۶۷ در شهریور ماه ۱۳۸۶ دستگیر شد و توسط قاضی صلواتی به ۱۷ سال زندان، تبعید به زندان رجایی شهر کرج و ۱۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد. او همچنین از زندانیان سیاسی دهۀ ۶۰ می‌باشد.


زهرا منصوری نیز در تاریخ ۱۱ خرداد ماه سال ۱۳۹۰ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و قریب ۹۰ روز را در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین بسر برده بود و در تاریخ ۲۸ مرداد ماه ۱۳۹۰ با قید وثیقه آزاد شد، ایشان در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباس به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم به دلیل وضعیت خاص جسمی به ۲ سال حبس تعزیری و ۵ سال حبس تعلیقی تقلیل یافت.


همچنین شبنم مددزاده نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و عضو انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم کرج است که از تاریخ یکم اسفند ماه ۱۳۸۷به همراه برادرش فرزاد مددزاده، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. ایشان از سوی دادگاه انقلاب هریک به پنج سال حبس تعزیری محکوم شدند


http://hra-news4.info/1389-01-27-05-27-21/14747-1.html





دولت و سپاه پاسداران بر سر زمین خواری و فرار مالیاتی

اقتصاد نفتی در دستور گذاشت و بزرگ ترین مجموعه اقتصادی حاکم بر اقتصاد کشور سپاه پاسداران است که با وجود درآمدهای نجومی مالیات پرداخت نمی کند و در شمار زمین خواران بزرگ قرار دارد.

در این راستا دولت احمدی نژاد از ارتش و سپاه خواست سازمانی به نام “اموال دولت”، برای تامین مخارج و کسب درآمد ایجاد کرده و برخی از املاک و اراضی تحت اختیارشان را به فروش برسانند.

روزنامه ایران در مقاله ای در مردادماه گذشته در انتقاد از فرار مالیاتی نهادهای قدرتمند مالی رژیم نوشت: «در شرایطی که درآمد نفتی کشور کاهش یافته و حرکت به سمت اقتصاد بدون نفت، توفیق اجباری اقتصاد کشور شده است، اتکا به درآمد پایدار مالیاتی، گریز ناپذیر است. در این شرایط عزم دولت برای لغو بسیاری از معافیت‌های مالیاتی که طی سالهای گذشته به اقتصاد کشور تحمیل شده، اجتناب ناپذیر است.» ارگان دولت پرسید:» به راستی چرا بنیادهای قدرتمند اقتصادی و نهادهایی مانند نیروهای مسلح که فعالیت اقتصادی دارند، از پرداخت مالیات معاف هستند؟ چرا مراکز اقتصادی بزرگی مانند بنیاد تعاون سپاه، بنیاد تعاون ناجا، قرارگاه خاتم الانبیاء که هم اکنون پروژه‌های عظیم را در دست دارند و دارای گردش مالی فوق العاده هستند، به یاری اقتصاد بدون نفت نمی‌آیند؟» در واکنش به این انتقادات، سردار یزدی، معاون حقوقی و امور مجلس سپاه در تازه ترین سخنان خود به گله گزاری از دولت پرداخت و با اشاره به این که «گاهی بی‌مهری‌ها قلب دوستان ما را به درد می‌آورد»، مدعی شد که سپاه پاسداران مالیات پرداخت می کند و گفت: “اخیرا عنوان می‌شود که مجموعه سپاه فرار مالیاتی دارد در صورتی که به جرات می‌توان گفت این طور نیست و ما مالیات تکلیفی، ارزش افزوده و غیره را در مجموعه قرارگاه سازندگی پرداخت می‌کنیم.”

وی بدون هیچ اشاره ای به میزان مالیات پرداختی و سهم معافیت مالیاتی سپاه چنگ انداختن بر زمین های مرغوب، بدون داشتن سند از سوی سپاه را تایید کرد و به ایسنا گفت: «عده‌ای خاص به جان زمین‌های مملکت افتادند که بخشی هم مربوط به ماست و ما هم سندی نداریم».

سردار یزدی با وجود اعتراف به نبود سند مالکیت که به معنای پذیرش تلویحی غصب اراضی است و علیرغم اعتراف به این که در مورد اراضی تصرف شده از سوی سپاه «طی سالهای گذشته مدعیان زیادی پیدا شدند و ما با مشکل جدی مواجه هستیم» با صراحت خواستار تایید زمین خواری سپاه از سوی قوه قضاییه شد و گفت:» خواهش داریم مطالبی را که مجموعه سپاه با دوستانمان در دستگاههای اجرایی دارد، با هم حل و فصل کنیم. با تلاشهایی که انجام شده، بخش عمده‌ای از املاکی که در اختیار سپاه است دارای سند شده است و امیدواریم باقی اسناد نیز به دستمان برسد.»





«بلایی که دولت احمدی‌نژاد بر سر دانشگاه‌ها آ ورد»

وبسایت "بازتابِ" در گزارشی انتقادی از کیفیت آموزشی دانشگاه‌های ایران و کنکور دکترا، به عملکرد هفت ساله دولت احمدی‌نژاد پرداخته و پارتی‌بازی و پذیرش‌های خارج از ضابطه را فاجعه‌بار خوانده است.


این گزارش به جذب افراد بدون صلاحیت در هیات‌های علمی دانشگاه‌ها اختصاص دارد. اعضای هیات‌علمی دانشگاه‌ها در ایران به طور معمول یا دانش‌آموختگان بهترین مراکز تحصیلی اروپا و آمریکا بوده‌اند یا دانشجویان ممتاز دانشگاه‌های تراز اول ایران.


بازتاب می‌نویسد، یکی از اولین برنامه‌های دولت نهم دستکاری در ترکیب هیات‌های علمی دانشگاها با اخراج و بازنشستگی افراد توانمند و استخدام تعداد زیادی افراد تازه‌کار یا دانش‌آموختگان درجه دو و سه بود: « بسیاری افرادی که به دلیل سوابق علمی و توانمندی‌های خود امکان استخدام در دانشگاه‌های درجه اول ایران را نداشتند، یکباره با روی کار آمدن دولت نهم و با یک دستور به عنوان عضو هیات‌علمی پذیرفته شدند.»


در ادامه این گزارش به "حرص و ولع جریان افراطی" برای پذیرفته شدن در مقاطع تحصیلات تکمیلی و ایجاد مسیر بورسیه و تبدیل بورسیه خارج به داخل اشاره شده که باعث شد صدها نفر که تحصیل در دانشگاه‌های تراز اول را در خواب هم نمی‌دیدند، به سرعت وارد آن‌ها شوند: «ایجاد سامانه جذب هیات‌علمی توسط وزارت علوم و برگزاری کنکور دکترا، تبدیل به پوششی شد تا آقازاده‌های فرهنگی به عنوان دانشجوی دکترا و بورسیه پذیرفته شوند.»


پذیرش در دوره دکترا بدون آزمون!


0,,15323851_4,00.jpg


در بخشی از این گزارش آمده که حدود ۲۰۰ نفر از پذیرفته‌شدگان در دوره دکترای چند رشته در دانشگاه علامه طباطبایی از طریق کنکور رسمی پذیرش نشده‌اند. دانشگاه علامه طباطبایی، از مراکز آموزش عالی مادر در رشته‌های مدیریت، اقتصاد، علوم اجتماعی و علوم انسانی به شمار می‌رود.


بازتاب از قول عضو هیات‌علمی یکی از دانشگاه‌های معتبر تهران نوشته است: « فردی پنجاه و چند ساله با مدرک کارشناسی ارشد زبان از یکی از واحدهای دانشگاه آزاد، بدون دادن کنکور در مقطع دکترای علوم سیاسی پذیرفته شده که نه تنها اطلاعات اولیه را از علوم سیاسی ندارد، بلکه حتی به زبان انگلیسی مسلط نیست.» در ادامه تاکید شده که این فرد تنها به خاطر ریاست واحد بسیج دانشجویی به چنین موقعیتی رسیده است.


در این گزارش تاکید شده که موارد متعدد دیگری از این دست وجود دارند که نشان می‌دهند دولت‌نهم و دهم چه بر سر حال و آینده نظام آموزش عالی ایران آورده و خواهد آورد.


بازتاب نوشته که این دولت بلایی بر سر آموزش عالی آورده که در اقتصاد نیاورد: « چرا که خسارت‌های اقتصادی در یک برنامه پنج ساله شاید قابل جبران باشند اما خسارت‌های علمی و جذب افراد بی صلاحیت به عنوان اعضای هیات علمی، تا ده‌ها سال گریبان نظام آموزشی کشور را خواهند گرفت.»


دویچه وله فارسی





سیاست های عوام فریبانه حکومت در مورد صدور گذرنامه زنان

مازنان ـ سرانجام بررسی دوباره لایحه «اصلاح قانون گذرنامه» پس از حدود ۲ ماه بحث و کشمکش در تاریخ ۲۵ دی ماه در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی!! مجلس به پایان رسید.


عقب نشینی ظاهری مجلس و ادعای بررسی دوباره این لایحه توسط کمیسیون امنیت ملی به دلیل اعتراضات بسیاری از فعالان حقوق زنان، حقوقدانان، کارشناسان بخصوص به شرایط صدور گذرنامه برای زنان بود که در طول این دو ماه، مقالات، مصاحبه ها و نشست های اعتراضی بسیاری برگزار شد و این لایحه از جنبه های مختلف حقوقی -اجتماعی مورد بررسی و نقد قرار گرفت.


مهمترین و بیشترین اعتراضات به شرایط صدور گذرنامه برای دختران «بالای ۱۸ سال» و «زنان متاهل» بود که در طرح قبلی به طور خلاصه اینگونه قید شده بود: زنان مجرد زیر ۴۰ سال برای گرفتن گذرنامه احتیاج به موافقت رسمی «ولی قهری» یا «حکم حاکم شرع» دارند و همچنین کماکان «زنان متاهل برای دریافت گذرنامه احتیاج به اجازه همسر دارند»، که این مورد سال هاست از موارد بحث برانگیز بوده و فعالین حقوق زنان و حقوقدانان خواهان حذف آن بوده اند. چرا که مردان به راحتی و بدون اجازه همسر خود نه تنها می توانند گذرنامه دریافت کنند بلکه حتی به تنهایی به خارج از کشور مسافرت می کنند.


اکنون براساس طرح جدید، متاسفانه نه تنها گام مثبتی در جهت کاستن این محدودیت ها برداشته نشده بلکه با اضافه کردن ماده جدیدی به این لایحه، زنان را با محدودیت ها و مشکلات اجتماعی و خانوادگی جدیدی مواجه کرده اند.

بر اساس طرح جدید «همه زنان بالای ۱۸ سال مانعی برای دریافت گذرنامه ندارند اما برای خروج از کشور باید اذن ولی را داشته باشند.» و زنان متاهل همچون گذشته «در هر سنی با موافقت کتبی شوهر می توانند گذرنامه دریافت کنند».


واضح تر گفته شود نه تنها از محدودیت حق سفر برای زنان بالای ۱۸ سال و زنان متاهل کاسته نشده است، بلکه با افزودن ماده جدید به این لایحه مبنی براینکه «در صورتی که موانع صدور گذرنامه بعد از صدور گذرنامه بوجود آید و یا اجازه ولی (قیم) و یا همسر پس از صدور گذرنامه برای زن سلب شود، گذرنامه زن ضبط می شود.»


در طرح جدید عوام فریبانه، مشکل گرفتن گذرنامه به ظاهر برای دختران بالای ۱۸ سال برداشته شده است، اما باید توجه داشته باشیم که استفاده از گذرنامه فقط و فقط برای سفر به خارج از کشور می باشد و اگر دختران با داشتن گذرنامه، حق تصمیم گیری برای سفر به خارج از کشور را نداشته باشند و برای هر بار سفر به خارج از کشور همچون کودکی صغیر مجبور باشند که ولی و یا قیم خود را (آن هم در صورت زنده بودن) به اداره مربوطه برده و درخواست موافقت بگیرند و در صورت عدم موافقت پدر و یا ولی با سفر دختر، طولی نخواهد کشید که در جامعه مردم شاهد رشد سرسام آور ناهنجاری ها و قانون شکنی های خانوادگی- اجتماعی پیچده ای روبرو خواهند شد که مهمترین آنها قتل های خانوادگی (پدر و یا دختر)، افزایش رشد ازدواج های صوری، قتل های ناموسی و طلاق … می باشد.


درحالی که در حال حاضر دختران بالای ۱۸ سال، با داشتن گذرنامه می توانند، شخصا تصمیم گرفته و از کشور خارج شوند.

درصورت تصویب نهایی این طرح در مجلس، دختران حتی با داشتن گذرنامه، مجبورند برای هر بار خروج از کشور منتظر اجازه ولی و یا پدرشان باشند و زنان متاهل نیز تا لحظه آخر سفر باید دل نگران این باشند که مبادا همسرشان موافقت کتبی برای سفر را از آنها سلب کرده باشد که در آن صورت نه تنها زن اجازه سفر به خارج از کشور را ندارد، بلکه گذرنامه زن در فرودگاه همچون فرد مجرمی که جرمی انجام داده باشد تا رفع مانع توسط ماموران حکومت ضبط می شود. به بیان ساده تر زن، توسط همسر و یا قیم خود ممنوع الخروج می شود، یعنی یکی از بدیهی ترین حقوق انسانی و اجتماعی زن تحت پوشش دین، شرع و غیرت مرد از او سلب می شود .


حکومت واپسگرای ولی فقیه از یک سو با ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه و زندانی کردن بسیاری از آزادی خواهان و فعالان حقوق زنان-کودکان و تحت فشار گذاشتن آنها در زندان ها، و از سوی دیگر با تصویب لوایح جنجالی همچون «لایحه حمایت از خانواده»، «لایحه اصلاح قانون گذرنامه» و ایجاد تبعیض در عرصه های مختلف از جمله در زمینه تحصیل، اشتغال و اجرای طرح های تفکیک جنسیتی در همه عرصه های جامعه به خصوص در دانشگاه ها … می خواهد به زنان ما بقبولانند که برای مبارزات و تلاش ها و موفقیت های زنان، نه تنها ارزشی قائل نیستند، بلکه زنان در جامعه ولایت فقیه «جنس دوم» محسوب می شوند و بدین دلیل از بسیاری از حقوق اقتصادی – سیاسی و اجتماعی محروم هستند، و همچون «برده»ای به ظاهر آزادند که حتی برای بدیهی ترین حقوق خود مانند دریافت گذرنامه و یا سفر به خارج از کشور تا پایان عمر به اجازه ولی (پدر و یا همسر) نیازمندند و در ذهن واپسگرای خود آرزوی بازگشت به قرون وسطی و جاهلیت را می پرورانند.


لازم به تاکید است که در قانون اساسی تهیه شده توسط حکومت و با همه تغییرات ارتجاعی که در آن بوجود آورده اند به خصوص در اصول ۲۰ و ۲۱ قانون اساسی، و بند چهارم اصل سوم قانون اساسی، حقوق زن و مرد یکسان تلقی شده است و هیج تفاوتی بین مرد و زن قائل نشده است.


تجربه یک صد سال مبارزات زنان برای به دست آوردن حقوق اولیه و انسانی خود به ما می آموزد که تنها راه مبارزه، برای به عقب کشاندن سیاست های قرون وسطایی ولی فقیه، در مرحله اول بالا بردن رشد و آگاهی زنان و در مرحله دوم، سازمان دهی زنان و توده ها می باشد. باید همچون گذشته یک صدا و در صفوفی به هم پیوسته برعلیه این لایحه زن ستیزانه به پاخاسته و سیاست های واپسگرایانه حکومت را افشا کنیم.


مازنان ـ ۲۹ دی ۱۳۹





Monday, January 21, 2013

مراسم یادبود خالق ترانه های ماندگار، استاد هم ایون خرم

مراسم یادیود زنده‌یاد استاد همایون خرم، امروز سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه ساعت 15:30 الی 17 در مسجد نور برگزار می‌شود.


زنده یاد همایون خرم خالق قطعات خاطر‌ه‌برانگیز "توی ای پری کجایی"، "اشک من هویدا شد"، "امشب در سر شوری دارم" و … 28 دی ماه درگذشت .


استاد همایون خرم نوازنده ویلن، موسیقیدان و آهنگساز حدود 7 دهه در دنیای موسیقی ایران فعال بود،که به دلیل بیماری سرطان روده در سن ۸۲ سالگی در تهران درگذشت.


مراسم سوم این هنرمند توسط خانواده خرم، خانه موسیقی، خانه هنرمندان ایران، موزه موسیقی در مسجد نور (میدان فاطمی) با حضور هنرمندان و مردم قدر شناس برگزار می‌شود.

سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۱





با تمدید مرخصی نسرین ستودنی موافقت نشد

نسرین ستوده با احضاریه ای ساعت ۲۳ دوشنبه شب در حالی به زندان اوین بازگردانده شد که دو فرزندش گریه میکردند و حاضر نبودند از مادرشان جدا شوند…


نسرین ستوده فعال حقوق بشر و وکیل دربند پس از دو سال و چهار ماه با وثیقه ۳۰۰ میلیون تومان به مرخصی آمده بود. قبل از آمدن او به مرخصی با تاکید به او گفته بودند که این مرخصی طولانی و به نوعی دائمی خواهد بود. نسرین ستوده نیز اعلام کرده بود که حاضر نیست پس از ۲ سال و نیم، به مدت ۳ روز به مرخصی برود.


نسرین ستوده از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ در بازداشت است و در دادگاه به جرم “اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر” به تحمل شش سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و به جرم تظاهر به بی حجابی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.


رضا خندان ، همسر نسرین ستوده با اعلام این خبر در صفحه فیس بوک شخصی اش نوشت: «می شود گفت که: نسرین بازداشت شد.


قبل از آمدن او به مرخصی با تاکید به او گفته بودند که این مرخصی طولانی و به نوعی دائمی خواهد بود. وگرنه نسرین اعلام کرده بود که حاضر نیست پس از ۲ سال و نیم, به مدت ۳ روز به مرخصی برود. مرخصی ۳ روزه بیشتر موجب خواهد شد آرامش بچه ها از بین رفته و وضع روحی آنها به هم بریزد. استدلال او کاملا درست بود همین طور هم شد.


ساعت ۱۱ امشب در حالی که بچه ها گریه میکردند و حاضر نبودند از مادرشان جدا شوند و از طرف دیگر همه ی دوستان و همراهان از این احضار شوکه بودند نسرین وارد زندان شد.


او چمدان مسافرت را که آماده کرده بود خالی و با وسایل زندان پر کرد و رفت … !! »





تأملی بر دفاع از غنی‌سازی

سلمان سیما فعال سیاسی و عضو گروه دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال ایران در باب دفاع از غنی سازی چنین می نویسد:


آیا تلاش برای داشتن دنیایی بهتر و تأمین آرامش و امنیت برای مردم را نمی‌توان عملی انسانی دانست؟ آیا جهانی با بمب اتمی کمتر جهانی بهتر نخواهد بود؟ آیا تلاش برای عدم دستیابی جمهوری اسلامی ایران به بمب اتم، تلاشی انسانی نیست؟ وقتی به مهمانی می‌رویم و یا از مهمانی بر می‌گردیم، مسیری را انتخاب می‌کنیم که با گشت‌های شبانه بسیج روبرو نشویم. حال چگونه انتظار داریم که مردم جهان با بودن موشک‌های دوربرد و سلاح‌های غیر متعارف و اتمی در دست جمهوری اسلامی، شب را در امنیت و آرامش بخوابند؟ برای خود، امنیت و آرامش را می‌پسندیم که گیر بسیج نیفتیم ولی برای مردم دنیا نه؟ به باور نگارنده هرگونه تلاشی که با هر نیتی به منظور جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح‌های غیر متعارف و یا کند کردن این روند صورت می‌گیرد، تلاشی است در جهت داشتن دنیایی بهتر هم برای مردم ایران و هم برای مردم جهان و البته تلاشی است در خور تقدیر.


رعایت حقوق بشر، دموکراسی‌خواهی، انتخابات آزاد و… از جمله مطالباتی است که مورد توافق و اجماع نیروهای منتقد و مخالف وضع موجود اعم از اصلاح‌طلبان و براندازان قرار دارد. «توقف غنی‌سازی اورانیوم در همه سطوح» نیز می‌تواند یک مطالبه اساسی نیروهای مخالف و منتقد وضع موجود باشد. رژیمی که میزان توانایی‌اش در غنی‌سازی اورانیوم به اندازه امروز نبود دیدیم که در سه سال پیش با مردم خود چه کرد؛ تصور آن‌که اگر این رژیم به بمب اتم دست یابد و یا غنی‌سازی اورانیوم را هم‌چنان ادامه دهد با مردم خود چه خواهد کرد، آن‌چنان دشوار نیست. نگاهی به وضعیت کره شمالی و بلایی که بر سر مردم آن کشور می‌رود می‌تواند عبرت‌آموز باشد و ما را در دفاع از غنی‌سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی به تأمل وا دارد. رژیمی که رهبرش به صراحت دروغ می‌گوید و در حالی که دو کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم هم‌چنان در حصر هستند، همه‌ی انتخابات برگزارشده را آزاد می‌داند، رژیمی که مجلس آن دروغ می‌گوید و علت فوت «ستار بهشتی» کارگر وبلاگ نویس را نه شکنجه و ضرب و شتم که شوک روانی ناشی از بازداشت اعلام می‌کند، رژیمی که قوه قضابیه‌اش دروغ می‌گوید و ابتدا آثار ضرب و شتم را بر بدن ستار بهشتی تأیید می‌کند و سپس آن را رد می‌کند، رژیمی که ربیس‌جمهورش در برنامه زنده تلویزیونی در حالی که کارگران دسته دسته از کار بی‌کار می‌شوند، از رشد اشتغال خبر می‌دهد و دروغ می‌گوید؛ از کجا معلوم که در مورد برنامه هسته ای‌اش راست می‌گوید؟ دنیا حق دارد به چنین رژیمی که خودِ مردمش، ربیس‌جمهورش را دروغ‌گو می‌دانند، اعتماد نکند. راه اعتمادسازی هم مشخص است: هم‌کاری بی‌قید و شرط با جامعه جهانی و آژانس بین‌المللی انرژِی اتمی و پایبندی به قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل.


از سویی دیگر با نظر به دوران ریاست‌جمهوری سید محمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد به خوبی می‌توان فهمید آن‌گاه که جمهوری اسلامی از هم‌کاری با جامعه بین‌المللی سر باز زده است و بر توانایی‌های اتمی خود افزوده است، سرکوب داخلی و نقض حقوق بشر در داخل کشور افزایش یافته است و آن زمان که غنی‌سازی اورانیوم اساسا در کار نبوده است و یا به تعلیق در آمده است و همکاری نسبی جمهوری اسلامی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را شاهد بوده‌ایم، اوضاع داخلی نیز بهتر بوده است. مدعای نگارنده این نیست که لزوما بین سرکوب داخلی و سرکشی بین‌المللی رژیم در مورد پرونده هسته‌ای رابطه‌ای معنادار وجود دارد ولی این نکته‌ای است که می‌تواند مورد توجه بیشتری قرار بگیرد.


هم‌چنین باید توجه داشت که حداقل بخش‌هایی از سپاه پاسداران و حکومت از دستیابی به سلاح هسته‌ای بدشان نمی‌آید. نامه محرمانه محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران به آیت‌الله خمینی درباره پایان جنگ که در آن بر لزوم دست‌یابی به سلاح‌های اتمی و لیزری تأکید شده بود و هم‌چنین اظهارنظرهای برخی از افراد جدا شده از حلقه سخت حکومت از جمله محمد نوری‌زاد، گواه این مدعاست. این در حالی است که تازه محسن رضایی از نیروهای نسبتا معتدل شناخته می‌شود و مورد انتقاد جناح‌های رادیکال حکومت قرار دارد. وجود نیروهایی که در پی سلاح هسته‌ای هستند در بدنه‌ی جمهوری اسلامی قابل انکار نیست. پس هر چقدر هم احتمال آن ضعیف باشد تا زمانی که چنین نیروهای تندرویی وجود دارند امکان آن وجود دارد که غنی‌سازی اورانیوم به سمت مصارف نظامی سوق داده شود. در چشم‌انداز پیش رو نیز نه تنها اثری از کنار رفتن نیروهای تندرو و بنیادگرا در جمهوری اسلامی دیده نمی‌شود، بلکه برعکس روزبه‌روز نیز در ساختار حکومتی ایران قدرت و منزلت می‌یابند.


از همه این‌ها که بگذریم من برای مردمان بوشهر و نطنز و قم نگرانم. برای هم‌وطنانم نگرانم. در کشوری که کلاس‌های درسش آتش می‌گیرند و دانش‌آموزانش جزغاله می‌شوند، به امنیت نیروگاه‌های اتمی آن تحت یک حکومت بی‌کفایت نمی‌توان اطمینان چندانی داشت. خدای نا‌کرده اگر اشتباهی فنی رخ بدهد و یا اتفاقی در نیروگاه اتمی بوشهر بیفتد، ابعاد آن قطعا فرا‌تر از یک کلاس درس و یک مدرسه خواهد بود.


لذا نیروهای منتقد و مخالف وضع موجود که دل در گرو منافع ملی دارند باید در نظر داشته باشند که دفاع از غنی‌سازی اورانیوم ولو در سطح پنج در صد، علاوه بر به خطر انداختن جان مردم، به منزله مخالفت با قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل است که در آن به صراحت بر تعلیق هرگونه غنی‌سازی اورانیوم تأکید شده است و این خود به سیاست تنش‌زایی و بحران‌سازی جمهوری اسلامی کمک می‌کند. بهتر است به جای گرفتن موضعی وسط و دو پهلو که لزوما بر طبق منافع ملی ایران نیست، واقع‌بین بود و جمهوری اسلامی را برای گفتگوهای معنادار و پیش‌رونده تشویق کرد و در صورت لزوم تحت فشار قرار داد؛ نه اینکه از غنی‌سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی دفاع کرد و خواستار کاهش فشار‌ها بر آن شد.


منبع

بالاترین





برای مجید هایمان که مثل معنای اسمشان چه سخاوتم ندانه جوانی را میگذرانند

شنبه به دیدن خانواده مجید دری رفتیم مثل همیشه گرم و صمیمی اما هر بار که از این ملاقاتها میگذره پیری و رنجوری رو تو صورت این پدر و مادر حس میکنم.

مجتبی برادر مجید میگفت تمام دندونهای مجید پوسیده وچون دندانپزشکی در زندان بهبهان نیست تقریبا نیمی از دندانهایش ریخته!

مادر مجید در آخرین ملاقات موقع برگشت حالش بد میشه وغش میکنه ودر مسیر بهبهان تهران مجبور میشن 3 روز رو در اصفهان بمونن تا بهتر بشن و…حال پدر ش هم که اصلا خوب نیست.

ملاقاتهای مجید رو کوتاه کردن و مجید خیلی ناراحته و گفته برای نیم ساعت ۲۰ ساعت را ه رونیایید ملاقاتم!

خلاصه ملاقات گرم و صمیمی و تلخی بود خیلی تلخ.

من نگران مجیدم اگر برای پدرش اتفاقی بیفته چرا به این مجیدهای ما انقدر سخت گرفتن.مجید دری و مجید توکلی ومجید اسدی و….

مجید زنگ زد و گفت ممنون رفیق با معرفت که سراغ پدر و مادرم رو میگیری موندم چی بگم معرفت چیه؟کجای زندگی ماقرار داره؟اونایی که هنوز بی مرخصی بعد از کودتای ۸۸ تو زندانن از رو معرفت مموند یا….


منبع: فیس بوک مهدیه گلرو





Sunday, January 20, 2013

از گم شدن ۱۰ روزه پدر ستار بهشتی تا برنامه ریزی برای فرسایشی ن مودن پرونده قتل

سحام نیوز: در راستای تبرئه قاتلان ستار بهشتی، و همسو با سناریوی گرفتن رضایت از والدین این شهید جنبش؛ از ۱۰ روز گذشته سحام از گم شدن پدر ستار مطلع گردید. طی این مدت، با تحقیق از ساکنان محل، این اطلاع حاصل شد که آخرین بار چند لباس شخصی به منزل پدر ستار مراجعه و بیرون درب منزل با وی در حال صحبت بودند. این آخرین باری بوده که افراد محلی، وی را دیده بودند.

طی ده روز گذشته، خانواده ستار بهشتی، با مراجعه به بیمارستان ها و … به دنبال یافتن پدرشان بودند. نهایتا پس از ناکامی در یافتن پدر، به کلانتری مراجعه کرده و گم شدن وی را گزارش می کنند.

به گزارش سحام، سرانجام روز گذشته ماموران طی تماسی، خانواده بهشتی را به کلانتری رباط کریم فرا می خوانند تا خبر یافتن پدر را به آنان بدهند.

در بدو ورود به پاسگاه، خانواده ستار بهشتی، با مامورانی مواجه می شوند که در حال فیلم برداری از آنان بوده و تمام مراحل حضور و ملاقات با پدرشان را فیلم برداری می نمودند.

در آن میان، حتی ماموران لباس شخصی که پس از مراسم چهلم، با حمله به خانواده ستار بهشتی، ضمن ضرب و شتم مادر وی، حجاب از سر سیده سحر بهشتی، خواهر ستار؛ کشیده بودند نیز حضور داشتند.

لازم به توضیح است، در نخسین روزهای کشته شدن ستار، پدر وی به علت شوک ناشی از این فاجعه؛ تحت فشار شدید عصبی قرار گرفته بود. لذا بازپرس پرونده، دستور داده بود پدر ستار را در یکی از بیمارستان ها بستری کنند اما پس از چند روز و به ناگاه، وی را مرخص نمودند.

همچنین در همان روزهای نخستین، ماموران با احضار مادر و نیز برادر ستار به پلیس امنیت، برای گرفتن رضایت، آنان را تحت فشار گذاشته و با تهدید به بازداشت خواهر و برادر ستار، آنان را به امضاء رضایت نامه محضری مجبور کردند.

در این میان، تنها رضایت پدر ستار بهشتی باقی مانده بود.


گزارش خبرنگار سحام حاکی از آن است که پدر ستار بهشتی با امضاء یک وکالت نامه رسمی به خانم گیتی پورفاضل، وکیل خانواده ستار بهشتی؛ برای پیگیری پرونده پسرش، وکالت داده بود و وی نیز با تنظیم شکایت نامه ای از طرف پدر؛ خواستار رسیدگی به پرونده ستار بهشتی و مجازات قاتل و یا قاتلین وی شده بود.

متاسفانه، در همین زمینه بازپرس پرونده، به دنبال اعلام حجر از سوی وکیل خانواده بهشتی برای پدر ستار بوده اند. بازپرس مدعی است که پدر ستار دچار آلزایمر شدید است و لذا باید برای وی تقاضای “حجر” داده شود.

“حجر” یعنی عدم توانایی قانونی شخص در اعمال و اجرای حق خود است.


این درخواست بازپرس پرونده، با مخالفت خانواده ستار و وکیل آنان روبرو می گردد. خانواده ستار، مشکل پدر را ناشی از شوک قتل ستار می دادند.


این اتفاقات پیاپی، حاکی از این سناریو است که بازپرس و نیروهای امنیتی دخیل در پرونده، برای بی اثر نمودن شکایت خانواده بهشتی و پس از گرفتن رضایت اجباری از مادر خانواده؛ به دنبال این هستند که پدر ستار را به لحاظ روانی، بیمار جلوه دهند تا روال رسیدگی به این پرونده، فرسایشی و زمان بر شده و از ارسال آن به دادگاه خودداری کنند. و یا اگر به دادگاه ارسال شد، با ارائه مدارک بیمارستان و ماجرای ساختگی گم شدن پدر ستار به علت آلزایمر و فیلم برداری از لحظه دیدار خانواده با پدر ستار در کلانتری؛ وکالت وی به وکیل را، جعلی و غیرقانونی اعلام کنند.

طبیعی است که نیروهای اجرایی امنیتی و بازجویان، تمام تلاش خود را برای عدم نتیجه گیری این پرونده به کار خواهند بست تا همچنان دایره امن خود را محفوظ نگاه داشته و عرصه را برای برخوردهای خشن و غیر انسانی خود، باز نگاه دارند.

امید است همانگونه که برخی مقامات و مسئولان، در پیگیری پرونده ستار بهشتی، در سخنان خود و مصاحبه هایشان، مدعی تام بودند، به عمل نیز پیگیری حقیقت و عدالت در این پرونده باشند.


SATTAR BEHESHTI , Blogger and social networks activist, some days after being arrested has been killed in Evin under severe tortures. he was not dependent to any political group or society and all he did was express his opinions about current situation of IRAN on social networks and Facebook. before him, another blogger OMIDREZA MIRSAYYAFI was killed in Islamic Republic’s Prisons under severe tortures. each year some Iranian activists are killed in prisons without any legal court or considering their normal human rights and due to censorship of the media will remain unknown for a long time


http://sahamnews.org/1391/11/247330/





Saturday, January 19, 2013

محمود دولت‌آبادی، زندانی سیاسی، به دلیل مشکل تنفسی در بیمارستان بستری شد

بامدادخبر – ماموران امنیتی از انتقال محمود دولت‌آبادی، زندانی سیاسی که از هفته‌ی گذشته در بیمارستانی در تهران بستری شده است به بیمارستانی خصوصی ممانعت کرده‌اند. این ماموران هم‌چنین مانع از انتقال وی به بخش سی-تی-اسکن بیمارستان با وجود دستور پزشک شده‌اند.


به گزارش بامدادخبر، آقای دولت‌آبادی که دوران حبس ده ساله‌ی خود را در زندان اوین می‌گذراند، ابتدا روز سه‌شنبه‌ی هفته‌ی گذشته (۱۹ دی) به دنبال مشکل تنفسی به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد که علی‌رغم دستور پزشک بیمارستان برای بستری شدن، ماموران وی را به زندان اوین باز گرداندند که وی بار دیگر در روز پنج‌شنبه (۲۱ دی) دچار شوک تنفسی می‌شود و این بار پس از انتقال به بیمارستان شهدا، ابتدا در بخش اورژانس بستری شده یک روز بعد به بخش داخلی این بیمارستان انتقال می‌یابد.


پزشکان بیمارستان گفته‌اند که علت بیماری تنفسی او، لخته‌ی خونی است که درنتیجه‌ی ضربات شلاق به کف پای او ایجاد و پس از مدتی وارد ریه‌هایش شده است.


در همین حال، به دنبال بستری شدن محمود دولت‌آبادی در بیمارستان شهدای تجریش، خانواده این زندانی سیاسی که سابقه‌ی دو دوره عضویت در شورای شهر صباشهر را نیز دارد، موافقت دادستان تهران را برای انتقال وی به بیمارستانی خصوصی با هزینه‌ی شخصی می‌گیرند اما با وجود ارسال نامه‌ی دادستانی به زندان اوین، ماموران امنیتی مانع از این انتقال شده‌اند و محمود دولت‌آبادی تا لحظه‌ی تنظیم این خبر، در اتاقی با حضور سه مامور در بخش داخلی بیمارستان شهدای تجریش بستری است. بیمارستانی که بر اساس گزارش‌ بامدادخبر، از نظر بهداشتی در سطح پایینی قرار دارد و با خرابی دستگاه‌ها و کمبود امکانات روبه‌رو است.


در همین حال، روز یک‌شنبه (۲۴ دی)، ماموران حاضر در اتاق محل نگهداری آقای دولت‌آبادی مانع از انتقال وی به بخش سی-تی-اسکن این بیمارستان با وجود دستور پزشک شدند که این موضوع موجب درگیری لفظی میان ماموران و این زندانی سیاسی شد.


محمود دولت‌آبادی ۵۴ ساله، در آبان‌ماه ۱۳۸۸ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و نگهداری اسلحه بازداشت و به سلول انفرادی در زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شد. او پس از تحمل شکنجه‌های فراوان فیزیکی و روحی از سوی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد که این حکم در شهریور ماه ۱۳۹۰ از سوی دیوان عالی کشور شکسته و به ده سال زندان تبدیل شد.


وی پس از ۳۳ ماه حبس در سلول‌های انفرادی و بسته‌ی زندان رجایی‌شهر، در مردادماه سال ۹۱ به بند ۳۵۰ زندان اوین در تهران منتقل شد.


گفتنی است وکالت این زندانی سیاسی را محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع حقوق بشر بر عهده داشته است.


http://bamdadkhabar.com/2013/01/22515





در سال گذشته میلادی ۵۸۷ نفر در ایران اعدام شدن د

بر اساس این گزارش ۱۴۰ هزار تن از شهروندان به صورت مستقیم حقوقشان از سوی حاکمیت نقض شده است، ۷۰% گزارشات نقض حقوق بشر در طی سال گذشته میلادی از سوی نهادهای حقوق بشری و رسانه‌های مستقل یا غیر وابسته به حاکمیت گردآوری شده است.


در بخش اعدام زندانیان ۶۳% اعدام شدگان به اتهام حمل یا قاچاق مواد مخدر بوده است ۱۰% اعدام‌ها به اتهام قتل و ۶% اعدام‌ها به اتهام تجاوز به عنف اعلام شده است.


این نهاد حقوق بشری درصد خطای گزارش خود را ۳% در بحث منابع این گزارش اعلام داشته است، بیشتر اعدام‌ها در تهران انجام شده است، استان تهران با ۱۶%، سمنان و فارس با ۹% در صدر جدول اجرای احکام اعدام قرار داشتند.


سال گذشته میلادی ۵۹ نفر در سراسر کشور در ملاء عام اعدام شدند، که اکثر آن‌ها جرائم خشنی چون قتل و تجاوز به عنف را داشته‌اند به عبارتی دیگر ۱۰% اعدام‌ها در ایران در انظار عمومی اجرا شده است.


دستگاه قضایی ۵۴% این اعدام‌ها را گزارش کرده‌اند و نهاد‌های حقوق بشری نیز ۴۶% اعدام را گزارش کردند، این در حالی است که مسئولین قوه قضائیه سال گذشته مدعی شدند در زندانهای ایران اعدام مخفیانه وجود ندارد.


طبق آمار فوق اجرای حکم اعدام در ایران نسبت به گزارش سال گذشته همین نهاد ۹% افزایش داشته است. در بخشی از این گزارش آمده است دستگاه قضایی ۴۴۸ تن از شهروندان را به ۴۶۲ ماه محرومیت از حقوق اجتماعی، ۱۵۶۰۵ ماه حبس تعزیری و ۱۳۳۸ ماه حبس تعلیقی محکوم نموده است.


در طی یکسال گذشته نیروهای امنیتی ۲۲۰۵ شهروند را بازداشت نموده‌اند که از این تعداد ۳۳۶ مورد آن به صورت موردی و ۸۴۲ مورد آن به صورت بازداشت فله‌ای یا بدون مشخص شدن هویت بازداشت شده بوده است.


گزارش مربوطه را اینجا می توانید بررسی کنید





Friday, January 18, 2013

خانواده کرامت الله زارعيان: خودکشی واقعيت ندارد، او را کشته ا ند

کلمه: کرامت الله زارعيان دانشجوی ورودی سال ۸۱ دانشگاه هنر که به گفته ی خواهرش در ليست بازداشتی های همان روزهای پس از انتخابات به دليل شرکت در تظاهرات های اعتراضی مردم است پس از نگهداری در کهريزک و اوين آزاد شده و بار ديگر در بهمن سال ۸۹ بازداشت می شود و پس از آزادی نيز به لحاظ روانی دچار ناامنی هايی از سوی ماموران قرار داشته است.

بر اساس اين گزارش جنازه کرامت الله چند روز پس از عاشورا در منزل اجاره ايش در خيابان نظام آباد تهران در وان حمام پر از آب جوش پيدا شده است. بعد از ۴ روز از چکه کردن آب و بوی تعفن، همسايگان به آتش نشانی و پليس اطلاع می دهند و پليس نيز در تماسی از خانواده ی اين دانشجوی ۲۷ ساله برای تشخيص هويت می خواهد که به آنجا مراجعه کنند.

پدر خانواده زارعيان که دو نوجوان خود را به نام های کرامت لله و علی زارعيان در هشت سال دفاع مقدس در سنين ۱۶ و ۱۴ ساله از دست داده است اين بار می گويد ”آتش گرفته ام.“

برادر کرامت الله زارعيان که خودش بالای سر جسد رسيده و از نزديک شاهد ماجرا بود به مسيح علينژاد می گويد: من روز اولی که رفتم آنجا چهار ساعتی بود که جسد پيدا شده بود، اولا قاضی کشيک از ساعت دو که به آنها اطلاع داده بودند تا ساعت هشت و بيست دقيقه نيامدند سر صحنه. گروه تشخيص هويت آمدند سر محل اما وقتی آمدند سر صحنه از انگشت نگاری محل سر باز زدند و فقط به فيلمبرداری و عکسبرداری اکتفا کردند. هر چه ما گفتيم انگشت نگاری کنيد که ببينيم چه کسی آمده داخل ساختمان و جريان چه بوده گوش نکردند يعنی شما حساب کنيد يک جنازه پيدا شود در تهران مرکز ايران اما قاضی کشيک سر صحنه نيايد.

وی در مورد مشاهدات خود می گويد: برادر من را به حالت دست باز کف حمام خوابانده بودند دست چپ او را گذاشته بودن زير دوش حمام، و يک بريدگی سطحی روی دست او بود اما هيچ خونی از محل آن بريدگی سطحی نيامده بود و ما به گروه تشخيص هويت هم گفتيم اصلا خونی اينجا ريخته نشده. آنها گفتند نه ممکن است به خاطر آب رفته باشد. اما هيچ گونه قطره خونی به اطراف هم پاشيده نبود مشخص بود که جنازه از بيرون به داخل حمام خانه برادرم. و در خانه برادرم چفت بود قفل نبود از پشت، يعنی هر کسی می خواست می توانست بيايد جنازه را بياندازد داخل خانه، يا بيايد داخل خانه برادرم را بکشد و خارج شود.

برادر کرامت الله زارعيان می گويد: من در داخل پاسگاه سه صفحه پر کردم و در مورد مظلوميت او و کتک هايی که در اوين خورده و شکنجه هايی که شده بود همه را نوشته بودم. برادرم تازه چهار روز به اين خانه اش رفته بود.

وی در پاسخ به اين پرسش که‌ آيا آثار زخم يا کبودی بر بدن برادرش بوده می گويد: پشت سر برادرم يک مقدار حالت له شدگی بود. مقداری از مغز او کف حمام بود. با دکترش در پزشکی فانونی که صحبت کردم گفت که اين بر اثر مرور زمان و ۹۶ ساعت زير بخار آب بود اين اتفاق افتاد. اين بريدگی سطحی روی دست او هم موجب مرگش نشده.

وی در پاسخ به اين پرسش که اولين بار چه کسی اعلام کرد که برادرتان خودکشی کرده است گفت: گروه تشخيص هويت چهار نفر آمدند به خانه برادرم که فقط يک نفر رفت سر صحنه و همان لحظه که آمدند تمام مسئله را لوث کردند، زنگ زدند به قاضی کشيک گفتند خودکشی است، در پاسگاه صورت جلسه کرد گفت خودکشی است. ولی بعدا که رفيتم داخل دادگاه تمام اينها را از پرونده برادرم برداشتند. ولی پزشکی قانونی اعلام کرد که اين خودکشی نيست و مکان و علت مرگ نامعلوم است اين بريدگی دست باعث مرگ نشده. حتی پزشکی نوشته که مکان مرگ نا معلوم است.

او در مورد سکوت خانواده خود در مورد اين حادثه می گويد: ما سکوت نکرديم، من به دفتر سازمان ملل رفتم، به دفتر مجمع تشخيص مسلحت نظام رفتم، به کميسيون اصل نود مجلس شکايت کردم، حتی رونوشت مجمع تشخيص مصلحت در خانه ماست که به ما نامه زده اند.

وی در مورد سکوت خبری در اين زمينه می گويد: خانواده ما يک خانواده مذهبی هستند، به هيچ وجه قبول نمی کردند، پدرم راضی نبود، در شهرستان ما جهرم اگر يک نفر حرفی بر ضد ولايت بزند می گويند منافق است. فقط حساسيت خانواده ما روی اين مسئله است چون من مادر دو تا برادرش شهيد شده، دو تا پسرش شهيد شده و اينگونه نيست که به يک رسانه ای زنگ بزنند و خبر بدهند. برادر کرامت الله زارعيان افزود: پدر من به آقای شهرياريی قاضی پرونده گفت: ما چهارده تا شهيد در فاميل مان داده ايم، کسانی که شهيد شده اند دشمن رو به روی شان بود، پدرم گفت آن چهاره شهيدی که از دست دادم چيزی نشد اما اين بچه را که از دست داديم پدرم را صد سال پير کرده است. زندگی ما داغون شده است





آلودگی هوا، سقط جنین و حالا کور شدن مردم؛ با «بنزین سمی» به کج ا می‌رویم

به گزارش کلمه، در پی درج خبر رونمایی از تولیدبنزین با مخلوط ۳۵ درصدی متانول، انجمن خودروسازان ایران اقدام به انتشار نامه ای خطاب به معاون سازمان حفاظت محیط زیست کرده و نسبت به تبعات استفاده از این بنزین هشدار داده است.


در این نامه با اشاره به خبر رونمایی از تولید ۶ تا ۷ میلیون لیتر بنزین با مخلوط ۳۵ درصدی متانول با حضور قاسمی وزیر نفت ، آمده است: در حالیکه در اغلب کشورهای جهان برای ارتقاء کیفیت سوخت ، از ۵ تا ۱۵ درصد اتانول استفاده می کنند متأسفانه ما به دنبال استفاده از متانول آن هم با ترکیب ۳۵ درصدی هستیم که حتی بخار آن باعث کوری چشم می شود.


هشدار انجمن خودروسازان نسبت به تولید این بنزین در شرایطی است که خبر رونمایی از تولید ۶ تا ۷ میلیون لیتر بنزین با مخلوط ۳۵ درصدی متانول با افتخار در رسانه های حکومتی گزارش شد که «برای نخستین بار از ترکیب بنزینی جدید حاوی ۳۵ درصد متانول رونمایی شد که ایران پس از چین دومین کشور جهان است که قصد دارد بنزین ۳۵ درصد متانول را وارد چرخه سوخت رسانی خود بکند.»


سلامت شهروندان که مدتهاست در پی بی تدبیری و سوء مدیریت مدیرات و مسوولان سطوح مختلف به شماره افتاده با نامه اخیر انجمن خودروسازان نگرانی ها را دو چندان کرده است. چرا که مطابق آنچه در مراسم رونمایی آن مورداشاره قرار گرفت که در حال حاضر ظرفیت تولید متانول در صنایع پتروشیمی ایران حدود ۵ میلیون تن در سال است که ساخت و اجرای ۱۶ میلیون تن ظرفیت جدید تولید متانول با مشارکت بخش خصوصی آغاز شده که ظرفیت تولید این محصول پتروشیمیایی تا مرز ۲۱ میلیون تن در سال افزایش می‌دهد.


در این گزارش ها هم چنین از تولید سالانه ۲۱ میلیون تن متانول به عنوان مهمترین پشتوانه فنی و اقتصادی تولید و عرضه بنزین ۳۵ درصد متانول در سطح کشور یاد شد.


هوای آلوده ی تهران, همه, به ویژه کودکان را تهدید می کند.

فرار از آن برای چند روز هم که شده غنیمت است.

مهراوه و نیما – دی ماه 91 – بلندیهای لنگرود





Monday, January 14, 2013

نامه‌ سرگشاده‌ کانون صنفی معلمان به صادق لاریجانی

به نام خداوند جان و خرد

نامه‌ی سرگشاده‌ی کانون صنفی معلمان ایران به ریاست قوه‌ی قضاییه

ریاست محترم قوه‌ی قضاییه، حضرت آیت اله لاریجانی


با سلام و احترام

این دومین نامه‌ی کانون صنفی معلمان ایران است که در عرض این یک سال اخیر، ضمن لحاظ کردن شرایط حساس کشور و از سرِ دلسوزی، به آن جناب نگاشته می‌شود. اگرچه تردید داریم که جنابعالی به دلیل اولویت‌هایی که برای خود تعریف کرده اید و یا مشغله‌ها، التفاتی نسبت به نامه‌ی قبل نموده باشید!


ریاست محترم

متآسفانه روند نامطلوب و ناعادلانه‌ی برخورد با فعالان صنفی معلمان، که از سال ۸۳ آغاز گردیده، پس از تجمعات مسالمت آمیز معلمان مقابل مجلس شورای اسلامی به اوج خود رسیده است؛ به نحوی که به نظر می‌رسد احکام قضایی سنگین صادر شده و سختگیری‌هایی که نسبت به معلمان زندانی صورت می‌گیرد هیچگونه تناسب با اتهامات منتسب و همچنین ادعاهای مسئولان محترم نسبت به ارادات و احترام به این قشر محترم نداشته باشد.


ما می‌پرسیم، معلمان دلسوزی همچون رسول بداقی و محمد داوری چه جرم سنگینی مرتکب شده‌اند که با وجود سپری کردن بیش از سه سال در زندان و دوری از خانه و خانواده و مدرسه، هنوز امکان استفاده از یک روز مرخصی برای آنان فراهم نشده است؟ چرا رسول بداقی، حتی به هنگام فوت مادرش که متآسفانه در سال گذشته اتفاق افتاد، اجازه‌ی حضور در تشییع جنازه و مراسم ختم را نیافت؟ مگر عبداله مومنی، دیگر معلم دربند چه کرده است که بایستی از سه سال پیش تاکنون در زندان بماند؟


ما می‌پرسیم اتهام و جرم سید محمود باقری از اعضای هیآت مدیره‌ی کانون صنفی معلمان چه بوده است که در دادگاه‌های بدوی و تجدیدنظر، به نه سال و نیم حبس تعزیری محکوم گردد!؟ چرا هم اکنون بیش از دو ماه است که به ایشان اجازه داده نمی‌شود که برای انجام عمل جراحی، به بیمارستانی بیرون از زندان منتقل شود؟


ما می‌پرسیم‌ هاشم خواستار، معلم بازنشسته‌ی خراسانی در ردیف کدام یک از زندانیان خطرناک بوده است که زندانبانان به خود اجازه داده‌اند در بیمارستان و بر روی تخت، دست‌ها و پاهای او را به غل و زنجیر بکشند!؟


و در نهایت علی‌اکبر باغانی، دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران، که اخیرا، حکم بدوی او در شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی صادر شده، به کدام گناه به ۶ سال حبس تعزیری در زندان قزل حصار کرج و ده سال تبعید به زابل محکوم گردیده است!؟


به راستی اینگونه احکام و برخوردها، تابع کدامیک از اصول فقهی، شرعی و عرفی است و چه کسانی مسئول نظارت بر عملکرد قضات و ضابطانی هستند که با صدور اینگونه احکام و یا اجرای آن‌ها به شکل مذکور، حیثیت سیستم قضایی را به حراج گذاشته‌اند!؟


ما می‌پرسیم آیا دعوت تعداد محدودی از فعالان صنفی معلمان در هفته معلم برای حضور در مزار استاد مطهری و دکتر خانعلی، که یکی به دست جهل مسلح و دیگری به ضرب گلوله پاسبانان رژیم گذشته به شهادت رسیده است از مصادیق تبلیغ علیه نظام است که قاضی محترم پرونده بر آن اشاره نموده است؟ آیا ابراز همدردی با خانواده‌های محترم همکاران مظلومی چون بداقی و داوری، که تنها و تنها به جرم دفاع از حقوق صنفی دیگر همکاران و اعتراض به بی عدالتی‌ها و عدم اجرای قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت به بند کشیده شده‌اند از مصادیق تبلیغ علیه نظام است؟ اگر لازم است به عنوان یک ایرانی مسلمان نسبت به سرنوشت همنوعان خود در اقصی نقاط جهان حساس باشیم پس چگونه بی تفاوتی نسبت به سرنوشت همکارانمان و خانواده‌های محترمشان را توجیه کنیم؟ این گونه برخوردها، با کدام یک از آموزه‌های دینی و اخلاقی که انقلاب اسلامی بر پایه‌ی آن‌ها به پیروزی رسیده است، همخوانی دارد؟


مقام محترم قضایی

علی اکبر باغانی، معلمی دلسوز، متدین، اخلاق‌مدار و خوشنام است؛ اجازه ندهید به واسطه‌ی برخی تصمیمات عجولانه و احکام ناعادلانه، حیثیت نظام قضایی به سخره گرفته شود و بیش از پیش، آب به آسیاب دشمنان ریخته شود. توقع ما این است که اقدام به موقع حضرتعالی و دقت قضات محترم تجدید نظر، باعث دلگرمی دلسوزان نسبت به اصلاح روند ناصواب فعلی گردد و یادآور می‌شویم که نظام اسلامی با حضور منتقدان دلسوز، خصوصآ در عرصه آموزش و پرورش، به اهدافی که تعریف شده و انتظار دارد نزدیک تر خواهد شد.


باور کنید اگر دست‌ها و دهان‌هایمان باز باشد از احتمال تکرار حوادث تلخی که این روزها در مدارس کشور شاهد آن هستیم به طور محسوسی کاسته خواهد شد.


والسلام

کانون صنفی معلمان ایران ۱۹/۱۰/۹۱





مشاور کروبی: موسوی و کروبی محاکمه نشدند چون حاکمیت می داند که دست آنها پر است

یک ماه دیگر که بگذرد، حصر رهنورد و موسوی و کروبی دو ساله می شود. دو سال حصر غیر قانونی، بدون محاکمه، بدون حق دفاع قانونی و شرعی از خود و بدون حتی امکان اعتراض و پاسخگویی، آن هم پس از سه سال و نیم تهمت و دروغ و افترا در رسانه های حکومتی.


حالا در شرایطی که سیاستگزار ارشد نظام حتی صحبت از انتخابات آزاد را هم ممنوع کرده و در مقابل دست نظامیان را باز گذاشته تا هرچه می توانند در صحنه سیاست بتازند و انتخابات را زیر چکمه های خود بگیرند، فرزندان موسوی و کروبی همصدا با بسیاری از معترضان به حاکمیت غاصب جمهوری اسلامی، به فریاد آمده اند که یا آنها را آزاد کنید و یا لااقل ایشان را قانونی و علنی و عادلانه محاکمه کنید. اما حاکمیت تا امروز نه به این تن داده و نه آن.


اسماعیل گرامی مقدم، مشاور مهدی کروبی، معتقد است که حاکمیت حاضر به محاکمه کروبی و موسوی نیست، چون می داند که دست آنها پر است و مقاومت آنها را هم در این مدت دیده است.


این نماینده سابق مجلس به اعترافات سردار مشفق و اظهارات اخیر نماینده ولی فقیه در سپاه که مهندسی انتخابات را وظیفه ذاتی سپاه دانسته، اشاره می کند و می گوید هر دادگاه علنی و منصفانه ای برای محاکمه آقایان کروبی و موسوی تشکیل شود، به استناد همین اعتراف ها رای به حقانیت معترضین و محکومیت مسببین مهندسی انتخابات خواهد داد